اقتصاد ایران تا کجا به مردم سخت می گیرد؟
به گزارش دنیای راه راه، استمرار سیاست های روزمره و اشتباه و اصرار بر آن، اقتصاد ایران را انعطاف ناپذیر و سخت نموده است. اقتصاد ایران نرم نیست، سیال نیست، همچون سنگ سخت شده است. به همین علت است که سیاست های مالی، حتی اگر صحیح هم باشند، کم اثر هستند.
به گزارش دنیای اقتصاد، مهم ترین اثر سخت شدن اقتصاد ایران، کوچک شدن آن است؛ چون اقتصاد برای رشد و بزرگ شدن احتیاج دارد که سرمایه گذاری کند، نیروی انسانی جذب کند، شیوه های نو تکنولوژی را بیازماید و به کار بگیرد. این ها در شرایطی که اقتصاد ایران سخت شده است، امکان ندارد. به همین علت است که رشد پایین در اقتصاد ایران بدیهی و قابل پیش بینی شده است.
شاهد نوعی ایستایی در اقتصاد ایران هستیم. همزمان تورم به همین دلایل گفته شده رو به افزایش است. سال های طولانی است که تورم بالا در اقتصاد ایران جا خوش نموده است. ایستایی مالی توام با تورم بالا، بیماری مزمن اقتصاد ایران شده است. این بیماری اولین اثری که بر جای می گذارد فقر است.
کاهش فراوری و نداشتن رشد مستمر و در نتیجه کاهش حجم اشتغال یا افزایش محدود آن و همزمان افزایش تورم، آن هم نه برای بازه ای کوتاه مدت بلکه برای سال های متوالی، همچون خوره ای به جان سفره مردم افتاده است. افزایش سطح فقر نسبی و فقر مطلق نشان دهنده از نفس افتادن رشد مالی و تحلیل رفتن سرمایه از یکسو و پایدار شدن تورم از سوی دیگر است. تا این شکاف درست نگردد، اقتصاد ایران به جای اینکه کالا فراوری کند، فقر فراوری می نماید.
آمار و تخمین ها نشان می دهد سطح فقر نسبی به حدود 18میلیون تومان برای یک خانوار معمولی و سطح فقر مطلق به 12میلیون تومان در سال1401 افزایش یافته که نشانگر این واقعیت تلخ است که هر روز عده ای زیر خط فقر نسبی و عده ای زیر خط فقر مطلق پرتاب می شوند. وقتی اقتصاد سخت و انعطاف ناپذیر می گردد فقر در آن لانه می نماید.
فقر با خودش فرهنگ فقر می آورد، با خودش سطح تحصیلات و آگاهی محدود و بسته ای می آورد، با خود آسیب های اجتماعی و مالی زیادی می آورد. فقر وقتی ساختار پیدا می نماید، شروع به تخریب بنیان های توسعه ای جامعه می نماید که شاید اقتصاد برای خلق آن ها دهه ها هزینه نموده باشد.
فقر در روند حرکت جامعه اختلال ایجاد می نماید. فقر خودش را بزرگ می نماید. فقر، فقر می آفریند. اگر این روند ادامه یابد، سرمایه اجتماعی تهدید می گردد. در این شرایط سطح سرمایه اجتماعی لازم برای رشد مالی فراهم نمی گردد.
برای جلوگیری از این فرآیند خودتخریبی، ضروری است ابتدا ابعاد، عملکرد و گستردگی فقر به وسیله سیاستمداران و سیاستگذاران پذیرفته گردد. بدون پذیرفتن ابعاد فقر، راستا بهبود آن ایجاد نمی گردد. با آمار و اعداد نباید بازی کرد. فقر یک پدیده است. یک پدیده فراگیر اجتماعی-مالی-سیاسی و حتی اکولوژیک که تمام ابعاد جامعه را تحت تاثیر قرار می دهد. همراه با پذیرش فقر باید با پوشش آماری گسترده در این زمینه هوشمندسازی گردد.
در هوشمندسازی این پدیده، دولت می تواند با فقر مبارزه ای همه جانبه را شروع کند. البته که مبارزه با فقر احتیاجمند آن است که سیاستگذار، تحولی اساسی در بینش خود نسبت به مسائل مختلف جامعه داشته باشد و باور کند که این شرایط نتیجه سیاست های گذشته خودش بوده است. اگر کاری انجام نگردد در آینده ای نه چندان دور همه درگیر فقر خواهند شد و تنها حاشیه ای باریک از مردم با استفاده از عدم تعادل های موجود در اقتصاد می توانند از تله فقر رها شوند و به ثروت خود بیفزایند.
منبع: فرارو